جدول جو
جدول جو

معنی برف چال - جستجوی لغت در جدول جو

برف چال
از ارتفاعات بخش یا نه سر، واقع در هزارجریب از منطقه ی شهرستان.، روستایی از دهستان بندپی بابل، یخچال طبیعی، آیینی در لاریجان
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

از دهات کجور مازندران، (از مازندران واسترآباد رابینو ص 109)، این نام در ترجمه وحید مازندرانی بصورت نامخال ضبط شده و ظاهراً اشتباه است
لغت نامه دهخدا
(بَ)
دهی است از دهستان کوهستان بخش داراب شهرستان فسا. سکنه 1456 تن. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(قَ رَ)
دهی از دهستان گاودولی بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع در 33 هزارگزی جنوب باختری مراغه و 2 هزارگزی باختر شوسۀ مراغه به میاندوآب. موقع جغرافیایی آن جلگه و معتدل مالاریایی است. سکنۀ آن 848 تن. آب آن از رود خانه مردی و قنات و چاه و محصول آن غلات، چغندر، کشمش، بادام، زردآلو. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(بَرْیْ اِ)
ساختۀ خدا، و آنرا در شعر بصورت بریل بن موهب ال (یا موهبل) بن بتعبن حاشد ذی مرع نیز خوانده اند. وی از ملوک و اقیال یمن و و مشهور به ذوبتع بود و گویند یکی از کسانی است که بهمراهی بلقیس به فلسطین نزد سلیمان آمد. و چون بلقیس عزم بازگشت به یمن را کرد با وی ازدواج نمود. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 22 از الاکیل)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بر دال
تصویر بر دال
پرگار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برف باد
تصویر برف باد
بوران
فرهنگ واژه فارسی سره
مکان و دره ای که برف را در آن برای فصول گرم ذخیره می کردند
فرهنگ گویش مازندرانی
زخم زبان
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی واقع در منطقه ی نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی است در اطراف شهرستان تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در پرتاس و لفور قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در کجور
فرهنگ گویش مازندرانی
چاله هایی که جهت ذخیره ی برف برای تابستان ساخته شده باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
مکانی در روستای کوهپر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع دهستان بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی